|
دو شنبه 16 تير 1398برچسب:, :: 1:40 :: نويسنده : zed
لعنتی
دست کم بین شعرهای من دستش را نگیر بی انصاف مردم دارند این شعر ها را میخوانند...!
دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:, :: 19:8 :: نويسنده : zed
بی احساس بودی همین بهتر که تمام شدی بودنت مثل فیلتر سیگاری بود که باید دور انداخت
آرزوهای مترسک مثل همیشه براورده نشد یادم نبود من اسیر اسم خودم شدم ...ارزو
دو شنبه 19 اسفند 1398برچسب:, :: 18:53 :: نويسنده : zed
پسر دختری رو تو پارک دید عاشقش شد از احساسش ب دختر گفت و ازش پرسید ک باهاش ازدواح میکنه؟ صفحه قبل 1 صفحه بعد |